در یک روز خزان پاییزی پرستویی را در حال مهاجرت دیدم به او گفتم: چون به دیاریارم میروی به او بگو دوستش دارم ومنتظرش می مانم. بهار سال بعد پرستو نفس نفس زنان آمد و گفت: دوستش بدار ولی منتظرش نمان
سلام اومدم اینجا گفتم یه نظرم بدمبیا پیشم حتما
سلام مرسی عزیزم بهت سر می زنم
سلام اومدم اینجا گفتم یه نظرم بدم
بیا پیشم حتما
سلام مرسی عزیزم بهت سر می زنم