وروجک

تصاویر ،شعر

وروجک

تصاویر ،شعر

 توی یکی از شبهای زمستانی لیلی از مجنون پرسید؟

 به خاطر کی زنده هستی؟  

مجنون:با اینکه دوست داشتم با تمام وجود داد بزنم به خاطر تو... گفتم به خاطر هیچ کس   

لیلی : پس به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست داد بزنم به خاطر دل تو... گفتم بخاطر هیچ چیز  

مجنون: ازش پرسیدم : تو بخاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک توی چشماش جمع شده بود گفت:بخاطر کسی که بخاطر هیچ چیز زندست

بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که 

  

 می خوای  بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش 

 

   ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام  

 

کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه  

 

سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو  

 

توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو  

 

بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو  

 

بدون من قبل از تو میمیرم

حرف دل

نمی دونم امروز چه روزیه ولی می دونم خیلی وقت رفتی شمارش روزها از دستم در رفته   

سالها وروزها حتی ساعت مثل برق از جلوی چشمام می گذره ولی هنوز تو نیومدی نگام   

به در خوشک شده ولی هنوز تو درو باز نکری ای کاش بهم می گفتی که چه خطای کردم   

که ایجوری منو ترک کردی یعنی من ارزش عشق تورو نداشتم من هنوز منتظر هستم و   

می خوام بگم از ته قلبم دوست دارم

نامرد

عشق تو کور کرد و کشت مرا

           فکرو زکرم تو بودی او روزا یادته

اون دل کوچیکه من جلوی پات بود یادته

رفتیو با رفتنت پا گزاشتی رو دلم

سرم داره گیج میره تو کجایی عشقه من

وقتی میخواستی بری گفتی بهم غصه نخور

            دلو سپردم من به تو غصه نخور

گفتم بهت زود بیا دل من تنگه برات

          تو نرفتیو میگی آخه عزیز دلت میاد

میگفتی من برمیگردم خیلی زود

             دلو جونم همشون فدای یه تاره موت

ولی رفتیو خیلی وقته نامه ندادی تو برام

             آخه پس چی شد بگو تو جواب نامه هام

یه نامه همش دادی همون شده آب غذام

           نمیدونی یه غمیه بهم میگه باهات میام

من غمو می خوام چکار آخه تو بهم بگو

         فقط نگو دوست ندارم جونه من اینو نگو

آخه عاشقت بودم دیوانه وار باور بکن

          دل من تنگه به راحت تو منو یاریم بکن

شبا یه غمی میاد تویه سینم باهام حرف میزنه

            می خواد نا امید کنه از نا امیدی دم میزنه

شایدم دیگه نیای این جوری که بوش میاد

       فکر کنم وقتی بیای ببینی جنازم رو دوش میاد

اون موقع بگو ببینم دلت برام تنگ میشه ؟

        این زمین و آب گل برای تو چه رنگ میشه؟

خلاصه کشتی مارو با این ادائو اشوه هات

         دل من تنگه برات* تنگه برات* تنگه برات

وای الان صبح میشه هو هنوز که من نخوابیدم

         یه روز دیگم تموم شدش ولی من نفهمیدم

دفتر شعرم دیگه پر شده کجایی تو می خوام برم

    دیگه کاری ندارم اینجا روی زمین دارم میرم  

تو نبودیو غمت عشقه تو کشت مارو

            زیر خاک دفنمو خاک خورد مارو

تقدیم به مازیار عزیم که خیلی دوسش دارم {خدابیامورزدش}